دانلود رمان شکیبا از مری 72

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان شکیبا pdf از مری ۷۲ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مری ۷۲ مـیباشـد

موضوع رمان : اجتماعی/عاشقانه

خلاصه رمان شکیبا

به نام عشق یادت هست روزی را که عهد بستیم تا ابد برای هم بمانیم ؟

یادت هست دست های بالا رفتـه و در هم گره خـورده مان را ؟

نردبانی ساختیم از عشق به بام آغوش هایمان !تـو با آن پیراهن چهارخانه ت

خانه ای ساختی پر از عشق و صفا و من شـدم نو عروس آن خانه

به یادت هست اولین بوسه مان را ؟ نفس هایمان

آه مـی شود بازگردی تا باز هم خانه ای بسازیم ؟!

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بد عادت مری ۷۲

قسمت اول رمان شکیبا

تا پام به خـونه رسیـد، حیاط کوچیکمون رو دویـدم .

بدون باز کردن زیپ کفش هام، از پا دراوردم و خـودم رو تـوی حال پرت کردم.

کوله پ شتیم رو جلوی کمد گو شـه حال گذا شتم و درحالی که د ست های یخ

زده و قرمزم رو بهم مـی مالیـدم ، سمت اتاق رفتم.

شعله بخاری رو زیادی کردم و دست هام رو روش گذاشتم.

دلم مـیخـواست بخاری رو بغل کنم و بچاپم زیر لباسم تا گرمم بشـه.

_ سالم، خستـه نباشی

سمت مامان برگشتم و با لبخند گفتم: سالم مرسی

دست هام رو دورم پیچیـدم و ادای لرزیـدن دراوردم و گفتم: وویـــــــی چقدر

ســــرد ادم یخ مـی زنه

_ اره اخبار مـی گفت مثل اینکه این اطراف برف باریـده

_ بله دیگـه، برف و خـوشیش مال بقـیه س، سوز و سرماش برای ما

همونطور که رو به مامان بودم دست هام رو، روی بخاری گرفتم.

_ ماها که بایـد شکر کنیم فکر مـی کنی این سقف و دیوارهای نم دار، تحمل

برف و بارون رو داره؟ همون بهتر که بارشــی نیســت وگرنه خـونه اولی که اوار

مـیشـه، خـونه ماچقدر دلم از این حقـیقت تلخ گرفت و ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان