دانلود رمان کتیبه دل از s_mokhtariyan

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان کتیبه دل pdf از s_mokhtariyan با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان s_mokhtariyan مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان کتیبه دل

کیمـیا ، دختری کیمـیا و مهربان که از خـودش مـیگذره تا بقـیه

به خـواستـه هاشون برسن غافل از اینکه خـواستـه همه خـوشحالی اونه.

مثلا بخاطر حاج بابا از ازدواج با کـاوه پسر عمویش منصرف مـیشود و درست زمانیکه

فکر مـیکند تا حدودی با مسئله کنار امده کـاوه همسرش را از دست مـیـدهد و

همراه فرزند کوچکش به تـهران مـی ایـد. این شروع دوباره ای برای کیمـیا و کـاوه است..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان طلوع بی نشان

قسمت اول رمان کتیبه دل

گلدان شمعدانی را جلو مـی کشم.گل را وسط گلدان نگـه مـیـدارم و دور تادور خاك

مـیریزم. با دست سطح خاك را فشرده مـی کنم .مشتی دیگر خاك بر مـیـدارم تا فضاي خالی به

اندازه کـافی پر شود. با آب پاش روي شمعدانی دورنگم آب مـی پاشم . شمعدانی را کنار باقـی

گلدان ها مـیگذارم و با لذت به گلها نگـاه مـیکنم. هر بار که گلدان جدیـدي خلق مـیکنم گلی

جدیـد درونش متـولد مـی شود. این تـولد هر باره عجب خانه حاج بابا را زیبا تزیین کرده. براي

حاج بابا دلتنگم. یک هفتـه اي مـیشود که به خانه عمو امـین در اصفهان رفتـه . این دوري چند

روزه از همه سالهاي دلتنگ زندگیم دلتنگ ترم کرده. حاج بابا براي من فقط یک پدر بزرگ

نبود و نیست. تکیه گـاه تنهایی ها، پناه خستگی ها و عزیزتر از هر کسی است برایم. این

نبودنش روحیه ام را کسل کرده. دلم آغوش گرمش را طلب مـی کند. آغوشی که سالهاست

فقط و فقط به روي من باز است. هیچ وقت هیچکدام از نوه ها حق نداشتن خـودشان را به

اندازه من به حاج بابا نزدیک کنند. این مامن سندش شش دانگ به نام عزیزکرده اش است

تا جایی…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان