دانلود رمان درناز از غزاله جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درناز دختری مستقل که ابتدای ورودش به محلهای پائین شهر، دشمنیِ گنده لات محل را برای خود میخرد. در این بین، عشق قدیمیاش را میبیند…
خلاصه رمان درناز
برای دومین بار در امشب مادرم جویای دعوای من و منوچهر میشد و این بار تشر زدن آقاعزت باعث شد بیشتر بول بگیرد. _چیه؟ خب میخوام بدونم چرا دوماه نگذشته برای قهر برگشته اینجا. +اگه برای قهر اومده بودم که خودش من نمی رسوند. تا درب خانه مرا آورد و لحظه ی آخر زانویم را گرفت حرفش را زمزمه کرده بود: فقط یه هفته ها! و من فقط گفته بودم تا خودم زنگ نزدم تو پیام نده زنگم نزن. _کتکت زده؟ چشمان گرد شده ام را به مامان دوختم ابداً نمی خواستم بداند… از هیچ چیز زندگی ام. +چه ربطی داره؟ _اگه ربط نداره چرا دستت رو بستی؟
به آتل طبی ام اشاره کرد که گفتم: درد میکنه. فقط همین. _چرا قبلا درد نمیکرد؟ کلافه از پای سفره بلند شده و گفتم دستت درد نکنه. _بیا بشین درناز جان. پاسخ آقا عزت را نداده و راهی اتاق شدم به امید سرپناه آمده بودم نمی دانستم قرار به شنیدن سرکوفت است. مادرم وقت و بی وقت از بدی های منوچهر می گفت. از اشتباه من برای ازدواج زود هنگام از خیره سری من… آن قدر گفت و گفت تا روز سوم برای رفتن به خانه ام لحظه شماری کردم. منوچهر اطراف من را از هر آدمی خالی کرده بود فقط خودش بود و خودش!!! جز برگشت به خانه او و ماندگاری
چه چاره ای داشتم؟ یقیناً اگر مادرم از طلاق باخبر میشد، سرکوفت هم شدت می گرفت. انگار مرا رانده بودند… با ساک کوچکم از اتاق بیرون زدم که مادرم شاکی از مبل بلند شد. _کجا شال و کلاه کردی؟ +برم خونه ام. _بی خود… وسیله هات برگردون زود. این وقت ظهر آقا عزت خانه نبود که کمی مادرم را کنترل کند. من بودم و او و البته پارسا دانیال هم که هیچوقت نبود. +شوهرم اومده دنبالم. باید برم. _برو بشین سرجات درناز. در خانه را باز کرده و گفتم: من اینجا نمیمونم. وقتی برام احترام قائل نمیشی _درناز دیوونه نشو. کفش هایم را به پا زدم و…